بایگانی مرداد ۱۳۹۳ :: Oops

Oops

Oops

درود به شما

با تشکر از اینکه از وبلاگ من بازدید می کنید.

در صورت تمایل میتونید برای ارتباط با من از قسمت نظرات استفاده کنید.

شاد و سلامت و موفق باشید.

بایگانی

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

خوب ! بالاخره نوبت رسید به آقای "ارتش یه نفره" که عضو یه ارتش واقعی بشه


یادش بخیر این اسم هدیه یه سری از بچه های ... بود !


امروز 31 مرداد ! ساعت همین الان شد 9 - شب خوبیه خدا رو شکر 


از فردا صبح ساعت 7 سربازی من شروع میشه و کم کم دارم آماده می شم که برم


یه مدتی بود که زندگی من به حالت راکدی رسیده بود - البته در این مدت خیلی فعالیت داشتم


شاید بیشتر از تمام دوران زندگیم ورزش کردم - کتاب خوندم و کلی مطالب جالب نوشتم ! از مطالعاتی که داشتم تا چیزایی که به ذهنم می رسید و یاد داشت می کردم

الان که نگاه می کنم میبینم حدود 6 7 تا سر رسید شده ! توی یه مدت خیلی کم تقریبن از عید به این طرف ! توی سر رسید می نویسم چون راحت میشه اولش فهرست گذاشت !


منتها بیشتر از تمام دوران عمرم احساس می کردم که ذهنم از کار افتاده و حس می کردم دارم تقلای الکی می کنم برای اینکه ازش استفاده کنم


هنوزم نمیدونم قراره دقیقن چه زمانی از این اطلاعات و اکتشافات و زحمات استفاده بکنم و اون روز دقیقن کی هست


امیدوارم روزی برسه که یه نفر به غیر از خودم اینها رو درک بکنه ! فعلن که به کار کسی نمیان شاید چون کسی بهشون فکر نمی کنه و نیازی احساس نمیشه


به هر حال این مدت خیلی به قول دوستم Standby بودم 


نمیدونم چرا ولی دوست دارم برم سربازی و شاید برای همین براش اقدام کردم - شاید بتونه یه تغییر اساسی توی زندگیم ایجاد بکنه و بعدش تبدیل به یه موجود دیگه ای بشم ! شاید بتونه یادم بده که چطور همونطور که خودم رو تغذیه می کنم از خیلی لحاظ - بقیه رو هم وادار کنم که به این سمت بیان


یه جوری احساس نیاز درشون به وجود بیارم - شاید این یکی از نیازهای من باشه


حرفام خیلی پراکنده هست میدونم - خیلی وقته که تمرکزم رو به کل از دست دادم و برام طبیعی شده که به فرض وقتی دارم مبارزه می کنم توی باشگاه یا دارم شنا می کنم یه مرتبه یاد مزه پفکی بیفتم که ماه قبل خوردم و فکرم بره به این سمت که چی توز خوشمزه تره یا پفک نمکی


و یهو شیفت بشم روی این موضوع که اسپیکر کامپیوتر روشنه یا خاموش و صداش کمه یا زیاد !


امیدوارم همه اش رو بتونم حل کنم ... فکر کنم بد نباشه برای اینکه یکم ایده بگیرم برای ادامه زندگی ! من یه چیزی از خودم ساختم که الان خودم هم دقیقن نمیدونم چی کار میشه باهاش کرد


به هر حال ... من الان یه سربازم و بهتره دیگه برم سراغ ادامه داستان


میگن فردا وسایل رو بهمون میدن و میگن برید آماده شید و چند روز دیگه بیاید ولی به صورت تئوریک - این وبلاگ از فردا به حالت Suspend در میاد و احتمالن فعلن فعالیتش متوقف میشه تا مدتی نا معلوم


اما لطفی که میتونید بهم بکنید اینه که نظر بذارید برام - نمیدونم چرا با این داستان مخالفید همتون ! میاید و میرید بی سر و صدا


شاید برای همینه که منم یه مدتیه دیگه صدایی ازم در نمیاد ! یکم سروصدا کنید تا منم امیدوارم شم 


امیدوارم همتون موفق وشاد و سلامت باشید 


برای منم دعا کنید


بدرود