تصور کنید موجودی رو که با تمام خصلت های یک شیطان متولد شده و در پروسه ی شکل گیری کاراکترش داستان به سمتی پیش رفته که نقش یک فرشته رو بازی کنه و در این نقش هم غرق بشه
از خصوصیات ظاهریش گرفته تا افکار پنهان درون ذهنش و همینطور تواناییهاش
همگی طراحی شدند تا یک اهریمن باشه
اما نیست
اهریمن نشده
یک باگ در طراحیش وجود داشته و اون هم قلبش بوده
چیزی که کاربرد تمام اجزای وجودش و در نهایت رسالتش رو تغییر میده
این قلب برای این کاراکتر ساخته نشده
یک ذهن بسیار قدرتمند با توانایی های شگفت انگیز که تقریبن قادر به انجام هر کاری هست و سناریوی هر کار پلیدی رو هم میتونه طراحی بکنه و به مرحله ی اجرا برسونه
یک بدن خارق العاده با تفاوت های واضح با دیگران که توانایی ها و قابلیت های فیزیکیش رو هم به حد اعلا میرسونه
اما در نهایت یک فیلتر به نام قلب پاک که تایید نهایی بالفعل شدن تمام پتانسیل های بالقوه اش رو باید صادر بکنه
اما نمیکنه
و این دوگانگی حالا باعث بوجود اومدن مشکلات زیادی شده
اولیش حس نا امنیه
کنار دیگران دوست داره خودش باشه اما قسمتی از خودش همون اهریمن مقیمشه
و اون رو نمیتونه به هرکسی نشون بده
گرچه اون اهریمن تحت کنترل نسبی قلبش هست، اما به هر صورت در مواجهه های اولیه ممکنه بسیار ترسناک به نظر برسه
و این و تجربیاتی که به واسطه ی این موضوع به دست آورده بسیار محتاط و گوشه گیرش کرده
کسی رو با نگاه عمیقی که بتونه اون قلب رو لمس بکنه پیدا نمیکنه و دائم نگران اینه که اطرافیانش به خاطر داشتن ویژگی هایی که داره بهش آسیب برسونن
حس تنهایی که با وسواس فکری آغشته شده هم یکی از احساسات ناخوشایند دیگریه که داره، خودشه و خودش و روز به روز فاصله اش با دنیای بیرون و آدماش بیشتر میشه
انگار به برزخی وارد شده که نه بهشت فرشته هاست و نه جهنم شیاطین
انگار به هیچکدومشون منتعلق نیست
یه ترنس معنوی/رفتاریه
و اون قلب ناهنجار باعث گریه ی شیطان وجودش شده
اگر این یه ویدیو کلیپ میبود - موسیقی روش هم Firts Woe از Ofdream بود
به هر حال...
Devil May Cry