جور دیگر باید دید :: Oops

Oops

Oops

درود به شما

با تشکر از اینکه از وبلاگ من بازدید می کنید.

در صورت تمایل میتونید برای ارتباط با من از قسمت نظرات استفاده کنید.

شاد و سلامت و موفق باشید.

بایگانی

دختر بچه مثل همیشه زمانی که همه خوابیدند به کنار پنجره ی اتاقش آمد و مشغول مشاهده ی ماه شد


او عاشق ماه بود ... هرشب با او صحبت می کرد و از عشقی که به او داشت می گفت


آن شب نیز سرش را به پنجره تکیه داده بود و ماه را نگاه می کرد و غرق در زیباییش بود


همین طور که در حال صحبت کردن با ماه بود ناگهان ماه شروع به حرف زدن کرد


دخترک بسیار خوشحال و هیجان زده شده بود


دوست داشت او  را در آغوش بگیرد و تمام عشقش را به او نثار کند 


ماه پرسید : " چرا من رو اینقدر دوست داری؟"


دخترک جواب داد : "چون بسیار زیبایی - چون می درخشی - چون اجازه نمیدی شب های من غرق در تاریکی باشند  - تو هر شب با منی و تا صبح کنارمی" 


ماه جواب داد : "تا به حال به این فکر کردی که من و تو چقدر با هم فاصله داریم ؟ تا به حال دوست داشتی من رو از نزدیک ببینی ؟ "


دخترک جواب داد : "البته ! این آرزوی من بوده و هست اما تو خیلی دوری ! "


ماه گفت : "نکته هم همین جاست ! من خیلی از تو دورم و تو هرگز من رو از نزدیک ندیدی ! من از نزدیک اصلا زیبا نیستم ! یک تکه سنگ بی روحم و بسیار زشت ! هیچ نوری هم ندارم و بسیار سرد و تاریکم "


دخترک گفت : "واقعا ؟ اما از دور بسیار زیبایی ! من عاشقت هستم و فکر نمی کنم از نزدیک اینطور نباشی"


ماه پاسخ داد : "این فقط چیزیه که تو میبینی و همیشه چیزی که میبینی اون چیزی نیست که واقعا وجود داره ! گاهی خیلی چیزها از دور خیلی قشنگن - اما وقتی بهشون میرسی میبینی اصلا اون چیزی نبودند که فکر می کنی - بهتره دیگه به من فکر نکنی چون این موضوع در مورد من هم صادقه - و اگر روزی بتونی به من نزدیک بشی متوجه میشی که تمام این مدت وقتت رو تلف کردی - من به همین دلیل اینقدر از تو دورم ! چرا که فقط از دور اینطور به نظر میرسم و دوست ندارم روزی متوجه بشی که من چقدر زشتم و دیگه من رو دوست نداشته باشی ... "


دخترک گفت : "من تو رو همیشه نگاه می کنم و به امید روزی هستم که از نزدیک در آغوشت بگیرم - این عشق هرگز از بین نمیره"


ماه پرسید : "تا حالا به این فکر کردی که اگر من یه شب پیشت نباشم چی میشه ؟ "


دخترک با ناراحتی و صدایی که می لرزید گفت : " نه ! دلم برات تنگ میشه ! دلم خیلی برات تنگ میشه ! نمیتونم بهش فکر کنم حتی ! "


ماه گفت : "یادت باشه من رو نمیتونی همیشه داشته باشی و اصلا نمیتونی مطمئن باشی که من همیشه هستم ... گاهی ابرها بدون اینکه کوچکترین کنترلی روی این موضوع داشته باشی من رو از تو جدا می کنند ! ممکنه اون موقع واقعا به من و صحبت کردن با من احتیاج داشته باشی ... اما مجبوری این رو بپذیری که من نیستم ! "


دخترک گفت : "ابرها بلاخره کنار میرن و دوباره تو رو میبینم !"


ماه گفت : "میدونی که من فقط شب ها کنار تو ام ! ممکنه ابرها تا صبح همون جا بمونن ! "


دخترک گفت : " منتظرت میشم تا دوباره بیای ! بالاخره ابرها کنار میرن و شب میشه " 


ماه گفت : "درسته ! اما ممکنه اون زمان خیلی دیر فرا برسه ! تو به این هم فکر کن که شاید روزی که من بر می گردم - دیگه تو وجود نداشته باشی " 


دخترک به فکر فرو رفت ... ماه هم دوباره در سکوت همیشگی اش فرو رفت و دخترک غرق در او و حرف هایش شد ... 




نظرات  (۴)

:) 
nice,Apart from the mean
It was like my dreams,i like it
your posts Able to calm me
پاسخ:
u talk to the moon too ? like that tiny girl? for whom the moon is so? 
:)
For someone who has more faith
پاسخ:
simple but cool
:)
سلام

 فاصله ها همیشه هم بد نیستند 
فاصله ها باعث می شند که  ما همیشه چیزهای قشنگ زیادی رو اطرافمون داشته باشیم
فقط باید مراقب فاصله ها باشیم

نمیدونم شاید واسه حفظ همین فاصله ها بوده که از قدیم گفتن "دوری و دوستی" ویا "آواز دهل شنیدن از دور خوش است"
پاسخ:
به هیچکس و هیچ چیز نباید بیش از حد نزدیک شد

این روزا ظرفیتا اومده پایین

Sometimes - We Must Become Someone Else
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">