بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۴ :: به نام تفاوت

به نام تفاوت

به نام تفاوت

درود به شما

با تشکر از اینکه از وبلاگ من بازدید می کنید.

در صورت تمایل میتونید برای ارتباط با من از قسمت نظرات استفاده کنید.

شاد و سلامت و موفق باشید.

بایگانی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

اینجا سرشار از سکوت است 


و من و او تنها هستیم


گرم صحبت ... از صحبت کردن با او خوشم می آید ! حس می کنم تنها کسی است که از گوش دادن به صحبت ها و بسیاری از چرندیاتی که تولید ذهن ناهنجار من هستند خسته نمی شود


اگر موضوع خنده داری را برایش تعریف کنم خوشش می آید و می خندیم ! اگر ناراحت باشم و مشغول صحبت باشیم به خوبی به حرف هایم گوش می دهد


خیلی اوقات واقعن من را تخلیه می کند ! تا به حال او را در آغوش نگرفته ام ... اما گاهی خیلی به هم نزدیکیم ! 


گرچه برعکس این موضوع هم زیاد اتفاق می افتد ... بسیار پیش می آید که با هم درگیر می شویم ! سرزنشم می کند ! و من هم در بسیاری موارد با او موافقم 


خیلی اوقات هم دوست ندارم سرزنشم کند ! انگار دوست دارم اشتباه کنم


اما خوب چه لحظات صلح و چه در لحظات این چنین - تاثیر خوبی روی من می گذارد


حداقل چیزی که بودنش کنار من دارد این است که احساس تنهایی نکنم ! 


گاهی دلم می خواهد با کسی به یک موسیقی گوش کنیم ! و او تنها کسیست که همیشه برای انجام یک همچین کارهایی حاضر است


یک هندزفری در گوش من و یک هندزفری در گوش او ! و یک موسیقی زیبا ... و صحبت درباره حسی که به من می دهد و اینکه این حس با وجود او قدرت پیدا می کند


خیلی اوقات در خیابان سر و کله اش پیدا می شود ! در میان جمعیت ... و ادامه مسیر را با هم طی می کنیم


گاهی اینکه با هم صحبت می کنیم باعث تعجب مردم می شود ! 


بگذریم ... هم صحبت خوبیست ! خیلی اوقات من را از شر خودم هم نجات می دهد ! 


فکر می کنم او تنها کسیست که من را درک می کند ! گرچه گاهی اوقات روی کاغذ می نویسم "من را با او تنها نگذارید - چون در تنهایی ممکن است چیزهایی از او یاد بگیرم که عمومیت چندانی نداشته باشند !"


اما خوب ... این کاغذ ها هم طعمه سطل آشغال می شوند ! انگار خودم هم بدم نمی آید ...


به هر حال ... در حال حاضر تازه از هم صحبتی با او برگشته ام و زمانی که نیست تمرکزم را رویش از دست می دهم


امیدوارم دفعه ی بعد خودش هم باشد تا بیشتر و بهتر توصیفش کنم ! شاید این نوشته را هم تغییر دادم چون چندان جالب نشد


اما به عنوان یک چرک نویس فعلن همین جا باشد 


راستی یادم رفت معرفیش کنم ! نام او "من" است !


بعضی ها زیاد میبازن 

اما بازنده نیستن

اگر فقط خودشون هم باقی بمونن و همه چیز از دست بره هنوز خیلی چیزا برای از دست دادن دارن

هنوز خودشون هستن ...

اما بعضی ها بازنده ان ! دیگه چیزی برای از دست دادن ندارن

چون نه هیچی دارن نه هیچی هستن !

به نظرم این خیلی مهمه که بازنده ها رو به حریممون راه ندیم ! 

اونایی که بازنده نیستن - هر باختی که تجربه کردن فقط یه راه بوده که به شکست ختم می شده

کسی که شکست می خوره بازنده نیست

و اگر به حریممون راهشون بدیم برنده میشیم

به راحتی راه هایی که به باخت ختم میشن رو یادمون میدن !

اما بازنده ها تنها چیزی که به ما منتقل می کنن

باخته !

به راحتی باخت رو به عنوان یه راه نشونمون میدن !

اگه به حریمت وارد شدن به صورت زامبی واری باختن رو بهت منتقل می کنن

و کم کم تو هم میشی یه بازنده !

برنده باش - حتا اگه قراره دیگه کسی رو توی حریمت راه ندی !

اصلا به قول پائولو کوئیلو ... برنده تنهاست !

( اینم شد حاصل شب زنده داری ما در این شب جمعه که داره پستشو تحویل صبح میده که بره استراحت کنه )

زیاد پیش می آید که شبی ساکت را تجربه کنم 


گاهی یک شب ساکت برای من فقط یک شب ساکت است ... 


من هم می خوابم ! 


گاهی خیلی ساکت است ... انگار هیچکس در دنیای من نیست !


به زحمت خودم را می خوابانم !


گاهی آنقدر ساکت است که به نظر می آید من در دنیای هیچکس نیستم !


خواب باشد برای بعد !