بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۶ :: Oops

Oops

Oops

درود به شما

با تشکر از اینکه از وبلاگ من بازدید می کنید.

در صورت تمایل میتونید برای ارتباط با من از قسمت نظرات استفاده کنید.

شاد و سلامت و موفق باشید.

بایگانی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

این پست رو "تا انتها" بخونید 


چندین سال پیش وقتی که خیلی به رمز و رمزبازی علاقه داشتم - صبح بیدار بودم و "ناگهان" یکی که این جریان رو میدونست متن پایین این نوشته رو برام فرستاد


در نگاه اول فقط یه شعر زیبا به نظر میاد... اما ببینم میتونید متوجه بشید  چه پیامی در "این نوشته" نهفته است؟


من "چند بار خوندمش" تا متوجه شدم و "ذخیره اش کردم..." 


"خیلی دنیای رمز و رمزی صحبت کردن قشنگه"


راستی مراقب باشید علائم به کار رفته توی متن "گولتون نزنه"


این یکی از "عالی ترین" نمونه های کریپتوگرافی هست که در "دنیای واقعی" هم بسیار پر کاربرده


خود اون استادی که این پیام رو برای من فرستاد طوری بود که با کلماتی که به صورت ناخوداگاه وقتی توی "اتاقم تنها" بودم می نوشتم جمله میساخت و دقیقن می فهمید دارم به چی فکر می کنم ! چیزی که توی ناخوداگاهم بود و خودم هم نمیدونستم ! 


و "بعد" از خوندن این پیام و نمونه های بعدش دید من به دنیا "عوض شد" و به خیلی چیزها به صورت "پیام های رمز شده" نگاه می کنم






[04:11]<Done> "Gofti k man az tayfye sangdlanm bkhoda na"


"ya asheqe in hastamo ya asheq anam bekhoda na"

[04:11]<Done> "har ja ke to raftio be har kas ke rsidi" "gofti ke man az qome jodaei talabanam bekhoda na"


"chon ahle sokutam"

[04:12]<Done> "na ahle hayahu"


"to teshney tarifio man baste dahanam"

[04:13]<Done> "penhan shode"  "dar sokoot"o "hayejanam"


"Taqsir ze man nist" "divaneye to ahle sokhan nist"

[04:14]<Done> "har bar delam khast ta yek dele basham"


"har bar delam khast" "harfi zade basham"


"didam ke haman lahzeye goftan negaranam" "to teshneye tarifio man baste dahanam"

[04:15]<Done> "Lahzeye sokhtanam

[04:16]<Done> "Sineye afrukhteam"


"Aasheqi amukhtanam"

[04:17]<Done> "Hame taqdime to bad"

[04:18]<Done> "Hey nagu harf bezan yek jahan she'ero sokhan qesehaye dele man"

[04:18]<Done> "Hame taqdime to bad"

[04:19]<Done> "Hame taqdime to bad"

[04:19]<Done> 😉



اگر با رمزنگاری آشنا باشید ممکنه بدونید چند نوع الگوریتم رمز داریم... بعضی هاشون رو بهشون میگن "برگشت ناپذیر" که از نمونه های اونها میشه به "هش" اشاره کرد... هش رو گاهی با # هم مشخص می کنند... "که به هیچ وجه قابل برگشت به نمونه ی اولیه نیستند !"




اگر فکر می کنید متوجه پیام پنهان در نوشته شدید "نتیجه" رو با پیام دادن به من به اطلاعم برسونید.



😊😉


#RANSOM_decryptER

#حساس_به_حروف_بزرگ_و_کوچک

#Psypher

#Was_a_Genius

#Was_a_Psycho

#He_Is_Still_The_One

#Da_Vinci

به قول آرین دوست عزیزم


There Is a Secret Behind Everything


فکر کنم اگر جنگ جهانی سوم خدایی نکرده روزی شروع بشه ... من اون آدمی هستم که طراحی یه "ماشین انیگما" رو بهش می سپرن


و طوری طراحیش می کنم که این بار بر خلاف بار قبل - و بر خلاف چیزی که می خوان - به جنگ پایان بده... 


حیف که خیلی حوصله سر بر میشه وگرنه وبلاگ رو تبدیل می کردم به جایی که هیچ چیز جز رمز درش قرار داده نمیشه ! خیلی لذت بخشه طراحی رمزی که حتا کلیدش هم فقط در دست افرادی قرار داره که رمز انتخابشون می کنه !


خیلی دوست دارم این کار رو انجام میدادم... و این کانال محتوای مفیدتری میداشت


مطمئنم مغزتون عضله می آورد ! اما مطمئن نیستم مخاطب وبلاگ باقی میموندید که مغزتون عضله بیاره


این کاری بود که چندین سال به طور مداوم انجام میدادم طوری که یه مدت وقتی با بعضی ها صحبت می کردم اصلن متوجه حرف زدنم نمیشدن ! از بس که به صورت ناخوداگاه دائم همه چیز رو کد می کردم !


و الان دوباره بهش گرایش پیدا کردم... 


چیزی که خیلی خوشحال کنندست اینه که بعضی ها میتونن بعضی از رمزها رو بشکونن !


اما نکته ناراحت کننده اش اینه که اون افراد معمولن اینقدر تعدادشون کمه و غیر قابل دسترس هستند که بعضی رمزها هرگز شکسته نمیشن !


میگن توی نقاشی های نقاش های نابغه یا نوشته های نویسنده های نابغه چیزهایی نهفته بوده که حداقل در اون زمان هیچکس متوجهشون نمیشده ! 


و بعد از گذشت قرن ها - با پیشرفت علم و تکنولوژی و ظهور نوابغ دیگه - تازه اون رمزهای پنهان کشف شدند !


و الان استگانوگرافی یا کریپتوگرافی نمونه های ضعیفی هستند که کامپیوتر با تقلید از ذهن و طرز تفکر همین افراد سعی در ارائشون داره...


معمولن طراحای رمز میمیرن بدون اینکه چیزی خوشحالشون کنه !


حداقل میتونیم بگیم... روحشون شاد !



به یه نفر فکر کنید که لبه ی یه پرتگاه ایستاده، 

بعضی از افرادی که لبه ی پرتگاه می ایستن میگن می خوایم تمومش کنیم، بعضی ها اسم اون حرکت رو میذارن پرواز


هرچه که هست معلومه که به ضررشه


حالا دوباره بهش فکر کنید، با علم به اینکه میدونید قراره چی بشه بهش نزدیک میشید


در یکی از حالات رو به شما می کنه، و میتونید باهاش صحبت کنید


شما رو میبینه، کم کم میرید جلو و بهش میگید بیا، اونم گوش میده و با حرفاتون قانع میشه، و میاد به سمتتون و از اون لبه دور میشه


اما در یه حالت دیگه پشت می کنه بهتون، با کوچکترین حرکتی به سمتش ممکنه بپره، اصلن نمی خواد به حرفتون گوش بده، اصلن نمی خواد حرفی بزنه، پشتش به شماست... 


توی این حالت اصلن نباید خودتون رو بهش نشون بدید، اگر شما رو ببینه ممکنه دیگه هیچ کاری از دستتون بر نیاد


باید خارج از محدوده دیدش بهش نزدیک بشید، خیلی آهسته، و وقتی به اندازه کافی نزدیک شدید، با سرعت برید طرفش و بگیریدش، احتمالن می ترسه

ولی بعد میگید گرفتمت... 

قطعن این کار حتا اگر هم بترسونش، حتا اگر هم موافق با اونچه که می خواد نباشه، براش مفیده


ممکنه همون لحظه که می شنوه یکی میگه گرفتمت خیلی احساس خوبی پیدا بکنه


ممکنه چند وقت بگذره تا متوجه بشه گرفتیدش


ممکن هم هست که هرگز متوجه نشه و شما رو مقصر بدونه


ولی شما گرفتیدش، و میدونید که چرا... 


بعضی ها آزادی رو اینطور معنی می کنند که یعنی هرکاری دلمون می خواد انجام میدیم


در اکثر موارد کارهایی که "دلمون می خواد" انجام بدیم تحت تاثیر بقیه شکل می گیرن ! یعنی بدون اینکه متوجه بشیم یک سری افراد با استفاده از نقاط ضعفمون ما رو به انجام بعضی کارها وادار می کنن


پس این آزادی نیست ... اتفاقن برعکسه ! 


آزادی یعنی واقعن قادر به انجام خیلی کارها باشی اما بتونی بدون تاثیر پذیری از بقیه انتخاب بکنی که انجامشون بدی یا ندی !


خیلی اوقات وقتی با بقیه تفاوت داری خیلی آزادی ! یعنی به بقیه که نگاه می کنی حس می کنی داری یه سری زندانی رو میبینی که با هم توی یه دنیای فانتزی اسیر شدن و خود بخ خود تمام رفتارهاشون شده مثل هم ! هیچ نشونه ای از یه ذهن آزاد که میتونه از این زندان رهایی پیدا بکنه در اونها پیدا نمی کنی 


شاید یه مثال خوب براش گلوله ی توپ باشه ! شاید وقتی شلیک میشه حس آزادی بهش دست بده ! بگه من رها شدم ! حتا احساس کنه داره پرواز می کنه !


اما نه نقشی توی انتخاب مسیرش داشته و نه حتا دقیقن میدونه هدفش کجاست ... شلیک شده و نهایت کارش تخریبه !


اون توپچی  که نشسته پشت توپ آزاد تره ... چون حداقل هرجا رو بخواد هدف می گیره ... 


به هر حال خیلی دوست داشتم که معنی آزادی با بی بند و باری و بی اختیاری و ... عوض نمیشد


دنیا رو آدمای آزاد که ذهن رهایی دارن پیش میبرن ...  و آدمایی که توهم آزادی دارن خرابش می کنن...


یه جمله قشنگی یه جا نوشته بود که زیاد هم تکرارش می کنم ... قطاری که از ریل خارج شده فکر می کنه آزاده... اما در حقیقت دیگه قرار نیست به جایی برسه


امیدوارم آزادی فکری... آزادی اندیشه و رهایی از بند توهم آزادی نصیب هممون بشه