خیلی خوب
تو از یکم جلوتر تصمیم گرفتی برگردی تا یه پیام رو به من که این عقب تر ایستادم برسونی
که من اینجا بهش اشاره بکنم که بعد زمان اون رو به دست خودت برسونه !
عجیبه
نمیدونم برای خودت که اونجا ایستادی و الان داری این رو میخونی چقدر عجیبه
ولی برای من هست
وضعیت من در حال حاضر که دارم این رو مینویسم مثل یه دریانورده
وسط اقیانوس
بدون هیچ نوری
دیتای بصری صفره و جلوش رو نمیتونه ببینه
اما در همون حال روی رادارش یک سیگنال دریافت میکنه
سیگنالی که داره از جلوتر میاد
نمیتونه اون جلو رو ببینه، حداقل تا زمانی که بهش نرسیده قابل دیدن نیست
ولی رادار داره بهش نشون میده که اونجا یه چیزی هست
عجیب تر میشه زمانی که به اون نقطه برسه و حس کنه شاید بهتر بود قبل از اینکه به اینجا برسه یه چیزایی رو در موردش بدونه
و مثل تیری توی تاریکی اون پیام رو به نقطه ای روی رادارش میفرسته که دوست داشت در اون نقطه دریافتش بکنه
در حال که خودش دیگه اونجا نیست
ولی یه جایی روی این خط زمانی خودش هنوز اونجاست
و این پیام در صورتی بهش میرسه که به جای اینکه در ابعاد مکانی جابجا بشه روی خط زمانی معکوس حرکت بکنه
قرار بود رمز بشه ! کلید خصوصیش رو که خودت داری
کلید عمومیش هم شد عنوان این نوشته
که ترکیبی از چیزیه که داره از آینده میاد و میفته توی این حلقه که ما بهش میگیم لوپ
به تو هم میگم Looper !
که معلوم نیست این رو من دارم برای تو میفرستم یا تو برام فرستادی
فرستادی ! شاید باید بشه خواهی فرستاد !
چیزیه که من تجربش کردم پس توی گذشته منه ولی در حقیقت از آینده اومده
Back To The Future !
اون یکی قسمت ترکیب این کلید هم میره توی گذشته و اون دیالوگ معروف بازی مافیا
تو سیسیل بهش میگن Lupara !
امیدوارم مثل مردم سیسیل که معنی Lupara رو میدونستن تو هم معنی Loopara رو بدونی
نمیدونم هنوزم گوشش میدی یا نه ولی با Mareux - Killer نوشتمش برات
میگن زمین گرده
تو داری بهم یاد میدی که زمانم گرده
شایدم من دارم گردش میکنم !
بالاخره نفهمیدم ما کنار همیم یا پس و پیش
پس اونی که وقتی چشمامو توی این اتاق میبندم میبینمش کیه !
داستان داره جالب میشه
راستی مخملم اینجاست
مخملو که یادت ;-)