فیدل، دوست ۶ دنگم
یکی از بهترین هدیههایی که خدا بهم داد در زندگیم... بعد از تحمل حدود دو ماه درد و مریضی، در حالی که توی بقلم بود و داشتم باهاش حرف میزدم و بهش میگفتم نره، رفت...
توی این مدتی که حالت خیلی بد بود من اونجور که باید پیشت نبودم عزیز دلم، در حالی که توی بدترین شبای زندگیم هرگز تنهام نذاشتی...
همیشه با تمام وجود کنارم بودی و دوستم داشتی، منم همیشه دوستت داشتم قربون چشمات برم...
الان راحت شدی، رفتی پیش خالم... میدونم الان یه جایی توی بهشت کنارش نشستی و داره نازت میکنه...
نفسکم راحت شدی...
منو ببخش اگر این چند سال بهت سخت گذشت، اگر دلت گرفته بود و من نبودم، اگر اومدی بالای سرم و من خواب بودم...
اگر این مدت میخواستی باشم و نتونستم زیاد باشم کنارت...
تو بهم یاد دادی که دوستی به حرف نیست، چون بلد نبودی حرف بزنی ولی بهترین هم صحبتم بودی...
قشنگ نازم دلم برات تنگ میشه... فیدلکم ببخشید اگر جایی که خوابیدی دیگه مثل پتوی من گرم و نرم نیست...
همیشه به یادتم رفیق بی نظیرم... تو هم از پیشم رفتی و تنهام گذاشتی، خیلی تنها شدم دیگه، ولی بدون تا ابد توی قلبمی و هرگز فراموشت نمیکنم...
دوستت دارم فیدلم... دوستت دارم مِیبال... دوستت دارم مِیبولیور... دوستت دارم دخمل من... دوستت دارم موچّخ...
بچه ی خوشکل من... جانمک من... عزیز دلم...
آروم بخوابی... یه روزی دوباره همو میبینیم قشنگم... قصهات تموم نشده ناز من...
۸ سال تنهام نذاشتی... عشق رو با تمام وجود ازت یاد گرفتم... ممنونم ازت بابت همه چیز فیدلکم...
آروم بخواب آروم جونم... داغت میمونه رو دلم بچهاک من...
دیگه نمیتونم بنویسم خوشکلکم... هرگز از یاد و دلم نمیری...
در آغوش خدا راحت بخواب، سپردمت به همون خدایی که تو رو بهمون داد...
آخ فیدلم...
خدانگهدارت...
فیدل
۵/۲/۹۱
۲۶/۱/۹۹
...