یه احساس خستگی مزمنی بهم دست داده
احتیاج به یه تغییر حسابی دارم - یه تغییر باحال و جوندار که یه تکون مشتی بهم بده
از ورزش - از کارای روزمره ام - از همه چی - هم از لحاظ بدنی هم روحی احساس خستگی می کنم - خدا رو شکر می کنم بابت شرایطم - اما یه چند وقتیه حس می کنم باید عوض شه بعضی چیزا - دیگه بهم حال نمیده
حتا موزیک گوش دادن هم دیگه بهم حال نمیده
هر موزیکی - چون اکثر موزیک هایی که گوش میدم بی کلام هستند - یه داستانی در ذهنم ایجاد می کنه... اینقدر این داستان های مختلف اکشن و جنایی و هیجانی و غم انگیز و ... که ذهنم ساخته با کمک موسیقی رو مرور کردم که اونها هم دیگه تکراری شدن
متاسفانه یا خوشبختانه - یک قسمت بزرگی از زندگیم فانتزیه - توی یه دنیای خیالی می گذره... حالت توهمی داره...
همیشه از پرسه زدن در این دنیا لذت میبرم - اما مدتیه به اینکه درش تنهام فکر می کنم...
دنیای قشنگیه اما هیچکس واردش نشده... مثل ماتریکس میمونه - هرکس و هرچیزی هم که داخلش هست رو خودم ساختم
و مدتیه بی روح بودن و غیر واقعی بودن این ساخته های ذهنم رو دارم حس می کنم
در کل خستگی چیزیه که مدتیه درگیر شدم باهاش
دوست دارم برم فضا ! برم توی جنگلی جایی - بخوابم و از آسمون کاکائو بباره ! یه برکه ی خنک و امن و عمیقی هم باشه که توش آب تنی کنم ... پرواز کنم... غیب بشم !
نمیدونم در کل... حتا در دنیای واقعی هم خیلی چیزایی که برای بقیه فانتزی و تخلیه رو تجربه کردم...
احتیاج به یه چیز باحال دارم - حتا معمولی - اما خیلی واقعی و باحس
خلاصه که درگیرم... اینجا هم اگر کم پست میذارم فقط بذارید روی حساب بی حوصلگیم
به امید خدا اینم درست میشه