بایگانی فروردين ۱۳۹۹ :: Oops

Oops

Oops

درود به شما

با تشکر از اینکه از وبلاگ من بازدید می کنید.

در صورت تمایل میتونید برای ارتباط با من از قسمت نظرات استفاده کنید.

شاد و سلامت و موفق باشید.

بایگانی

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

فیدل، دوست ۶ دنگم

 

یکی از بهترین هدیه‌هایی که خدا بهم داد در زندگیم... بعد از تحمل حدود دو ماه درد و مریضی، در حالی که توی بقلم بود و داشتم باهاش حرف میزدم و بهش میگفتم نره، رفت...

 

توی این مدتی که حالت خیلی بد بود من  اونجور که باید پیشت نبودم عزیز دلم، در حالی که توی بدترین شبای زندگیم هرگز تنهام نذاشتی...

 

همیشه با تمام وجود کنارم بودی و دوستم داشتی، منم همیشه دوستت داشتم قربون چشمات برم...

 

الان راحت شدی، رفتی پیش خالم... میدونم الان یه جایی توی بهشت کنارش نشستی و داره نازت میکنه...

 

نفسکم راحت شدی...

 

منو ببخش اگر این چند سال بهت سخت گذشت، اگر دلت گرفته بود و من نبودم، اگر اومدی بالای سرم و من خواب بودم...

 

اگر این مدت میخواستی باشم و نتونستم زیاد باشم کنارت...

 

تو بهم یاد دادی که دوستی به حرف نیست، چون بلد نبودی حرف بزنی ولی بهترین هم صحبتم بودی...

 

قشنگ نازم دلم برات تنگ میشه... فیدلکم ببخشید اگر جایی که خوابیدی دیگه مثل پتوی من گرم و نرم نیست...

 

همیشه به یادتم رفیق بی نظیرم... تو هم از پیشم رفتی و تنهام گذاشتی، خیلی تنها شدم دیگه، ولی بدون تا ابد توی قلبمی و هرگز فراموشت نمیکنم...

 

دوستت دارم فیدلم... دوستت دارم مِیبال... دوستت دارم مِیبولیور... دوستت دارم دخمل من... دوستت دارم موچّخ... 

 

بچه ی خوشکل من... جانمک من... عزیز دلم...

 

آروم بخوابی... یه روزی دوباره همو میبینیم قشنگم... قصه‌ات تموم نشده ناز من...

 

۸ سال تنهام نذاشتی... عشق رو با تمام وجود ازت یاد گرفتم... ممنونم ازت بابت همه چیز فیدلکم...

 

آروم بخواب آروم جونم... داغت میمونه رو دلم بچه‌اک من...

 

دیگه نمیتونم بنویسم خوشکلکم... هرگز از یاد و دلم نمیری...

 

در آغوش خدا راحت بخواب، سپردمت به همون خدایی که تو رو بهمون داد...

 

آخ فیدلم...

 

خدانگهدارت...
 

 

 

 

 

 

فیدل

 

۵‌‌/۲/۹۱
۲۶/۱/۹۹

 

...

اگر روی blog.ir وبلاگ دارید بهتره که از محتوای وبلاگتون یک بک آپ بگیرید.


با توجه به خبرایی که دارم، این شرکت چند وقتیه که به حالت نیمه معلق درومده و فقط چند نفر میرن و سرویس ها رو آنلاین نگه میدارن. اگر در این سرویس وبلاگ داشته باشید حتمن دقت کردید که دیگه لیست آخرین نمایش ها، گزارش کپی برداری ها و... رو بالا نمیاره و این هم احتمالن به این دلیله که کسی دیگه نظارت نداره بهشون


خلاصه که ممکنه برای وبلاگتون زحمت زیادی کشیده باشید و خواستم در جریان باشید که ممکنه که یک مرتبه نیست و تاپدید بشن
گرچه به نظر من قوی ترین سرویس وبلاگ ایرانی بود، اما شاید به پایان عمرش داریم نزدیک میشیم

خدا کنه خودم هم فرصت و حالش رو پیدا بکنم که از وبلاگم بکاپ بگیرم.

 

 

امروز برای یک مسیر طولانی اسنپ گرفته بودم، و این مدت به دلیل شیوع این ویروس لعنتی اصلن با خودم پول حمل نمیکنم و فقط کارم شده کارت به کارت کردن، حتا برای دادن کرایه‌ی ماشین. این بار کارت راننده مشکل داشت و مجبور شدم نزدیکای خونه کنار یک عابر بانک بایستم تا پول بگیرم و کرایه رو بدم

 

.وقتی که رفتم کنار عابر بانک یک آقای سن و سال داری مشغول کار کردن باهاش بود

 

.در این مواقع من نه به قصد فضولی، بلکه به این دلیل که برای بعضی افراد مسن کار با سیستم های جدید یک مقدار سخته، یک نگاهی به مانیتور میندازم تا اگر به کمکی احتیاج داشتند ازشون بخوام که کمکشون بکنم...

 

خلاصه نگاه کردم و دیدم که اون آقا زل زده به صفحه ی مانیتور و داره به دقت نگاهش میکنه. مثل وقتی که داریم صفرهای پول رو میشمریم. منم توجهم جلب شد و دیدم روی صفحه نوشته پنجاه هزار ریال. یعنی ۵ هزار تومن. بعد اون آقا کلید دریافت مبلغ رو فشار داد. و در مانیتور پیام "موجودی کافی نیست" ظاهر شد. یک نفس عمیقی کشید و یک مقدار به دنبال دکمه‌ای گشت که کارتش رو پس بده.تا اون لحظه متوجه حضور من نشده بود. کارت رو گرفت و برگشت و ناگهان با یک حالت خیلی پریشونی من رو نگاه کرد و و من هم مات و مبهوت نگاهش میکردم. بعد هم با یک حالتی که نمیتونم توصیفش کنم آروم آروم رفت.

 


من همونجا خشکم زده بود، انگار یک نفر یک سطل آب یخ ریخته بود روم و بعد هم زیرم آتیش روشن کرده بود و گذاشته بودم زیر دستگاه پرس! گیج بودم! احساس عذاب وجدان شدیدی داشتم. بیش از اینکه از این ناراحت باشم که اون صحنه رو با جزئیات و حالتی که اون آقا داشت دیدم، از این ناراحت بودم که اون آقا من رو دید، و یک لحظه احساس کردم خجالت کشید و این حس خیلی بد بود.

 

چند ثانیه نگاهش کردم و نمیدونستم چکار بکنم. تا اینکه به خودم اومدم و رفتم کنار دستگاه و تند تند عددارو وارد کردم، هر مبلغی رو وارد میکردم دستگاه ارور میداد به خاطر کمبود اسکناس هاش! حتا نمیدونستم تصمیمی که گرفتم درسته یا نه. میگفتم شاید اگر به روی خودم بیارم اون آقا خیلی بیشتر ناراحت بشه، بنابراین یک عدد مسخره وارد کردم و دستگاه پول رو داد.

 

سریع گرفتمش و رفتم به اون مسیری که اون آقا رفته بود... غیب شده بود، هر طرفی رو که نگاه کردم نبود، پول راننده رو در حالی دادم که نگاهم متوجه اطرافم بود. راست، چپ، روبرو، پل هوایی... هیچ جا نبود! ناپدید شد! و انگار یک تیکه از من رو با خودش برد...

 

حتا همین الان هم نمیدونم دقیقن چه حسی دارم... من خودم این روزها از لحاظ روحی خیلی احساس بهم ریختگی و پریشونی دارم. وضعیت این روزهامون هم که جالب نیست.

 

ولی لابلای تمام دغدغه‌های ریز و درشت ما، یک نفر میره کنار خودپرداز، و ۵ هزار تومن هم موجودی نداره. خدا میدونه توی دلش چی میگذره، چه وضعیتی داره، اصلن کورونا در بین مشغله‌های فکریش جایی داره؟ کسی رو داره؟ و این آدم در فاصله‌ی کمتر از یک متر از ما قرار میگیره و وضعیتش هیچ فرقی نمیکنه. و یکی مثل من اینقدر هاج و واج نگاه میکنه تا بره و ناپدید بشه! و بعد میاد اینجا و قصه مینویسه!

 


 رفتم کلی دویدم، مدت‌ها بود اینقدر ندویده بودم، تقریبن دو برابر همیشه. از بس ذهنم درگیر بود حتا احساس خستگی یادم رفته بود...

 

غمگین بودم، الانم هستم. از اینکه به هیچ دردی نخوردم و فقط یک حس بد رو منتقل کردم فوق العاده ناراحتم... ناراحتم که یک نفر به خاطر ۵ هزار تومن جلوی من آه کشید. ناراحتم از خیلی چیزا...

 

شاید نباید وضعیت هیچکس در این کشور اینطور میبود، ولی منم یکی از همونایی بودم امروز که دید، هیچ کاری نکرد، و فقط یک حس بد رو منتقل کرد. خراب کرد. یک جزء از کلی که باعث شده وضعیت مردم اینطور بشه... نمیدونم... گیجم! کاش نگاه نکرده بودم! اون ۵ هزار تومن خیلی گرون تموم شد...

 

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

سلام

 

با اندکی تاخیر سال جدید رو تبریک میگم

 

در سال گذشته تجربیاتی کسب کردم که خیلیاشون خیلی تلخ و اذیت کننده بودند و برخی هم خوب بودند
 

خدا رو شکر

 

امیدوارم امسال سالی سرشار از موفقیت و سلامتی و شادی و آرامش و برکت باشه برای هممون و این قرن رو با دل خوش به پایان برسونیم

 

دعا کنیم برای هم

 

در پناه خدا