میگن اگر توی یه جنگل بودی
و یه درخت رو دو بار دیدی
بدون گم شدی
من که خیلی وقته حس میکنم توی جنگلم - اینو قبلنم در موردش نوشتم
ولی اون زمان که نوشتم زیاد به درختا دقت نمیکردم - فقط میدونستم توی جنگلم
از اون زمان مدت زیادی گذشته و اتفاق های زیادی افتاده
حس میکنم زیادی توی این جنگل بی سر و ته پرسه زدم
و چیزی که نظرمو جلب کرده اینه که - یه سری از درختاشو دائم دارم میبینم
و حتا طوری شده که میدونم دقیقن چه زمانی - کدوم درخت رو قراره ببینم
نکته ی جالب در مورد این مدل گم شدن اینه که میدونی گم شدی
و گم شدن شده یه قسمت از داستانی که خیلی خوب بلدیش
یعنی دیگه همون گم شدن شده مسیر
و عادت کردی به پیمودنش
گاهی احساسی که به آدم دست میده - حس یه کاراکتره توی یه بازی کامپیوتری - که وسط یه Glitch بازی گیر افتاده
کنترل داری بری به هر طرفی که میخوای
ولی در نهایت توی یه باگی - هر طرفی بری به هیچی جز چیزی که باگ برات تعریف میکنه نمیرسی
یا مثل شنا کردن توی یه رودخونه - وقتی که حس میکنی داری جلو میری - ولی کل آب رودخونه داره میره عقب - و در عین حالی که جلو میری داری برمیگردی به عقب - چون محیطی که توش قرار داری داره به یه سمت دیگه حرکت میکنه
خلاصه که این روزا خیلی از درختایی که قراره بهشون برسم رو از مدت ها قبل میشناسم و حتا میدونم دقیقن چه زمانی و چجوری قراره بهش برسم
دیگه بی حس شدم - بی تفاوت از کنارش رد میشم
دیگه حتا جمله ی "عه این درخته" رو هم نمیگم چون خیلی تکراریه
شد ۳۳ و تازه دارم میفهمم مدت زیادیش صرف این شد که بفهمم
درختا دارن تکرار میشن
اینجا به نظر یه آمازون میاد
ولی آمازونی که توی ماتکریسه
کنتور نداره - ۵ تا درختو n بار تکرار کردن و یه آمازون ساختن
این یکی رو هنوز نتونستم هک کنم و ازش خارج بشم
شاید چون کد منم یه قسمت از کد همین جنگله !
شاید منم یکی از این درختام...