خوب موضوع این پست کمی دلنشین تره - البته نظر شما هم محترمه
پارانوید ! نمی دونم چرا تا این اسم میاد همه یاد یه آدم مریض یا به اصطلاح روان شناسا "بیمار" میفتن !
اصلا چه کسی گفته که پارانوید یک بیماری هست ؟ خوب اگر شما هم عقیده دارید که یک بیماری هست - بنده به عنوان یک بیمار مشخصات این بیماری رو ذکر می کنم ( ضمنا در این لحظه که این پست رو می نویسم حتی 1 ثانیه به اینکه چی قراره بنویسم فکر نکردم پس این متن رو همین طور که هست از من بپذیرید )
یک پارانوید رو میشه به یه گرگ تشبیه کرد - میگن گرگ ها حتی زمانی که می خوابن یک چشمشون باز هست ! البته نمیدونم این گفته تا چه حد صحت داره چون من سگ زیاد دیدم ولی گرگ ندیدم از نزدیک ! به هر حال با استناد به این جمله ما میگیم گرگ ها هم پارانوید هستند ! خوب گرگ معروفه به شکارچی ! هیچوقت از گرگ به عنوان یک طعمه یاد نمیشه !
در مورد یک بیمار پارانوید هم میشه گفت همین طوره ! من اسمش رو میذارم یک حس هوشیاری بسیار قوی و فعال - که در ضمن به قوی شدن بخش محاسباتی مغز هم کمک شایانی می کنه ! یک پارانوید همیشه در حال محاسبه است ! بدترین حالت رو به وسیله ی احتمالات به دست میاره و سپس نسبت به بدترین حالتی که قراره اتفاق بیفته ( معمولا در ارتباطات ) برنامه ریزی می کنه
خوب دنیایی که در حال حاضر بنده در اون قرار دارم بیشتر شبیه یک میدان جنگ هست تا عرصه ای برای زندگی ! در هر مرحله ای از این چیزی که اسمش رو میذاریم زندگی قبل از چیزی که اسمش هست زندگی باید خوب بجنگی ! با همه چی ! حتی میشه گفت نصف مبارزاتت با خودته اگر خیلی مبارز خوبی باشی ! خوب در این میدان با این همه موجود درنده ... فکر می کنم بهترین نعمتی که به یه نفر داده میشه همین پارانویا هست !
شاید بشه گفت افراد پارانوید بیشتر حواسشون به پشتشون هست تا جلوشون ! چون چشمشون هوای جلو رو داره و فقط حواسشون باید هوای پشت رو داشته باشه - شاید بشه اینطور گفت که انتظار بدترین ضربات رو از نزدیکترین افراد دارند
و خوب این به نظر من عالیه ! شاید بگید اینطوری از هیچی لذت نمی بریم ! و من اینطور پاسخ میدم که از چی می خواستید لذت ببرید ؟ و لذتی که به یک پایان تلخ بینجامد به نظر من خودآزاری هست نه لذت ! شاید شما در این لحظه بگید ایشون روانی هستند و خوب طبعا بنده هم همین رو میگم ! شما به پارانوید جماعت میگید روان پریش ! من هم به مزوخیست جماعت این لقب رو میدم
به نظرم یک پارانوید اگر دوستی پیدا بکنه - اون آدم از هر لحاظ "آدمه" - چون مرد می خواد که از فیلتر یک پارانوید رد بشه
به طور خلاصه میشه گفت همیشه همه چیز بده مگر اینکه عکسش اثبات بشه ! خوب در خیلی از موارد عکسش اثبات میشه و هر ابهامی برطرف میشه منتها در اکثر موارد این پارانویاست که پیروز میدانه !
تحقیقات بنده هم نشون دادن که اکثر افرادی که شکست می خورند - چه در امتحان - چه در مسابقه - چه در روابطشون و چه در هر چه ! بسیار خوش بین بوده اند نسبت به نتیجه ی اون موضوع ! خوب من به طبیعت هم حق میدم که پس از این همه سال در کنار انسان ها بودن به بیماری هایی مثل سادیسم مبتلا شده باشه ! دقیقا زمانی که احساس کنید بهترین نتیجه در انتظار شماست موضوع بر عکس میشه و طبیعت زهرش رو میریزه !
خوب البته من منطقی هستم ! قبول دارم این حس پارانویا که در وجودم هست به خاطر تجربیاتیه که کسب کردم و فقط یک نظر شخصی به حساب میاد منتها خوب ! قوانین مرفی در بسیاری از جوامع و محافل پذیرفته شده اند حتی برای افراد سالم !
حالا شاید شما بگید که برادر اصلا کی از پارانوید حرف زد که شما اومدی اینجا منبر میری ؟ در پاسخ باید بگم که هیچکس ! در حال گوش دادن به یه موسیقی بودم و تفکر درباره ی یک سری موضوعات که خوب این موضوع به ذهنم رسید !
فقط من با یک مشکلی مواجهم ! که البته میشه گفت سوال شده برام ! عقیده ی یک پارانوید این هست که همیشه همه چیز بده مگر اینکه عکسش ثابت بشه ! به فرض من یه عکس که می بینم ( به خصوص در کامپیوتر ) همیشه بهش مشکوکم که ممکنه در این عکس از تکنیک های استگانوگرافی استفاده شده باشه و یک پیامی درش نهفته باشه و خیلی اوقات عکس ها رو دیکد می کنم ! البته در یک یا دو مورد حق با من بود ! منتها سوال من اینه که آیا منطق بنده در خطر هست یا خیر ؟ یعنی ممکنه بنده چیزی ( چیز بدی ) رو خودم خلق کنم برای اثبات فرضیاتم یا خیر ؟ خوب این بدترین حالته ! که اول خودم از یه چیزی که در واقع بد نیست یک چیز ( کاش واژه ای معادل "چیز" اختراع می شد ! آزار دهندست ) بد بسازم و بعد فرض رو به اثبات برسونم
یک مقدار اگر بخواهیم منطقی تر صحبت کنیم - در خیلی از موارد درستی فرض اثبات نمیشه و مخاطب اون فرد پارانوید ترک زمین رو به مبارزه ترجیح میده ( جمله ی معروف بیخیال آقا تو راست میگی اصلا )
و خوب اینجاست که یک پارانویدِ با منطق شک می کنه ! : نکنه زیاد فشار آوردیم به داستان ! بعد به خودش مشکوک میشه ! به پارانویدش یه حس پارانویا پیدا می کنه ! حالا می تونید به این پارانوید بگید روانی و بنده مشکلی ندارم !
به هر حال همونطور که در ابتدای موضوع عرض کردم نه وضعیت خوبی دارم در حال حاضر از لحاظ فکری و نه فکر کردم در این مورد ! هرچی اومده نوشتم - الان هم راستش دیگه تمرکز ندارم که این موضوع رو چطور به پایان برسونم ! خوب یه جمع بندی کنیم
پارانوید بسیار هم خوب است ! اگر پارانوید باشید ممکن هست هرگز چیزی به دست نیارید منتها مطمئن باشید اگر چیزی بدت بیارید واقعا ایده آل هست ! البته این نوع تفکر مربوط به افراد ایده آلیست هست ( صفر و یکی = کامپیوتریا ) که خوب متاسفانه یا خوشبختانه بنده همین طور هستم - برای همین چیز زیادی ندارم اما چیزهایی که دارم رو دوست دارم ! بقیه رو به عنوان زائده می شناسم که اصلا به من مربوط نبودند ! به هر حال این یه مورد
مورد بعدی اینکه همیشه با کسی که قراره شما رو دور بزنه حداقل همگام هستید - یعنی زمانی که داره شما رو دور میزنه یه حسی دائم به شما از داخل هشدار میده ! طرف داره دور میزنه دلتون راهنما میزنه ! و خوب در اکثر موارد موضوع همونطوری میشه که پیش بینی می کردید ! اگر به تعداد دوستانی که الان دارید دقت کنید شاید تعدادشون زیاد باشه منتها اگر دقت کنید میبینید عمرشون ( عمر دوستیشون ) کمه و از قدیم دوستان زیادی باقی نموندن ! میان و میرن و این نشون میده که به درد نمی خورن پس بهتره که اصلا نذارید بیان !
چقدر دارم شما رو گمراه می کنم ! دوست ندارم عقاید خودم رو قالب کنم به بقیه ! فقط یک سری نظر شخصی هست - البته من که تا به حال پشیمون نشدم در مورد این نوع احساساتم ! شما هم اگر کمی با دقت به روابط ناموفقتون فکر کنید میبینید بهترین راه اینه که اصلا دیگه به وجودشون نیارید - مگر اینکه قبل از شروع بتونید به خودتون اثبات کنید که موفق خواهند بود
نه مثل این کمدی هایی که جدیدا میبینیم و دیگه تکراری شدن ! بگذریم !
پارانوید باشید - خوشحال باشید - بی آزار باشید - گرگ باشید - هوشیار باشید
موفق باشید